داخل:

جريان اب

شيري رنگ از لب هاي لوله

در يك هيجان با صداي خش خش

قطره قطره

سكون...

بيروني ها:

ايماژ در يك لحظه افرينش

نقطه هاي سفيد در ابي تيره ي شب

و سردي كرخت در خش خش علف هاي پررنگ

هنوز جيرحيرك ها ميخوانند

افريدم......



تاريخ : چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:شعر سپيد, شعر ايماژيستي, ايماژ, , | | نویسنده : نوید بهداروند |

دنياي خيالي

در دنياي خيالي توهمات مرده اند

و رنگ هاي بوم خالي صورتي تر نيستند

 اما بي مفهومي نقطه ي اغاز است

و ترس توهمات كوله باري هميشگي

مي افرين (م ي د) ....  

 



تاريخ : چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:شعر سپيد , ايماژ,, | | نویسنده : نوید بهداروند |

 

اين اخرين لحظه هاي خيال من است

لحظه هايي چند پيش از خواب در  بازوان اب

ابي تيره اي چشم ها لب ها صدايم را پوشانده

و انفجاري از حباب به هر طرف پرتاب ميشود

خط هاي نور در اب هر چند ثانيه

كمتر و كمتر نزديك به هيچ

تاريك ميشوند تاريك ميشوند

دست هاي من بي اختيار

در يك هجوم وحشت زده از موج هاي اب

خيالي را از ابي غليظ به ذهنم مي اورند

تا لحظه اي ديگر بر روي اب

ازاد ميكشم نفس

پري اب هاي سرد رنگ

بر سينه هاي خود مي فشاردم

ارام عميق و تنگ

در لمس سرد بدن بي وجود او

بي لحظه اي ارام

همه ي جثه ام در يك مسير دودوار

در سوق عمق اب

خوابي شديد را احساس ميكند

 گردي نيم بسته ي چششش .....شمان من

بي هيچ حس و خيال

در ظل خواب هاي بي صدا

ارام ...

باريك ميشود باريك ميشود



تاريخ : چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:شعر , ايماژ, | | نویسنده : نوید بهداروند |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد